تجارت مطلوب از نظر قرآن
حال مىخواهيم ببينيم آن عملى كه ما بايد انجام دهيم چيست؟
تجارت معامله است،دو طرف دارد:دادن و ستدن.چه بايد بدهيم و چهبايد بگيريم؟عجيب است كه بعضى گفتهاند آنچه كه بايد بگيريم نجات از عذاب اليم است;در حالى كه اين لازمه آن است،نه اينكه عين آن باشد.
بعد اين مطلب را توضيح مىدهيم.
پس حال كه مىخواهيم تجارتى انجام دهيم چه تجارتى كنيم و درمقابل،چه بگيريم؟آنچه كه بايد بكنيم اول «تؤمنون بالله و رسوله» است،ايمان به الله و ايمان به پيامآور اوست.از نظر قرآن كه هميشه دعوت به كارو عمل و جهاد و هجرت و برخى امور ديگر مىكند،اگر عمل توام با ايماننباشد فايده ندارد و در واقع انسان بايد ايمان داشته باشد،آنهم آن طورايمانى كه قرآن معرفى مىكند و عملش بايد در راه ايمانش باشد و به قولامروزيها در راه«ايده»اش باشد، منتها ايدهاى كه قرآن مىگويد جز خداموضوع ديگرى ندارد.ايمان بياوريد به خدا كه هدف اصلى و هدف كلىاست و ايمان بياوريد به پيامآور او چون اگر ايمان به پيامآور او نباشدانسان پيام خدا را نمىتواند قبول كند،پيام خدا وقتى پيام خداست كهانسان ايمان به پيامآورش هم داشته باشد. «و تجاهدون في سبيل الله باموالكم وانفسكم» در راه خدا جهاد كنيد و كوشش كنيد به مالها و به جانهايتان. «ذلكمخير لكم» اين پيشنهادى كه به شما مىكنيم خير شماست «ان كنتم تعلمون»
اگر بدانيد.نظير اين تعبير را در فارسى خودمان هم داريم.حرفى رامىزنيم و بعد مىگوييم اگر تو بدانى مطلب از اين قبيل است;يعنى به هرحال مطلب اين طور است اى كاش تو هم بدانى.
البته قرآن مجيد تعبيرى در اينجا ذكر كرده است كه شامل همهدستورها مىشود،چون ايمان به پيامبر ايمان به امور ديگر مثل معاد را بهدنبال دارد.
در آيه شريفه در مورد جهاد فرمود:جهاد به مال و جهاد به نفس.
جهاد به نفس اعم است از جهادى كه با دشمن خارجى و بيرونى باشد،همان كه اصطلاحا به آن مىگوييم«جنگ»كه يك مصداق بزرگ و اعلاى[جهاد با نفس]است زيرا جهاد حقيقى مستلزم جهاد با نفس هم هست،وديگر خود جهاد با نفس اماره كه شامل همه اعمال ديگر انسان مىشود.هرعملى را كه انسان بخواهد براى خدا انجام دهد،خودش نوعى جهاد بانفس است.
اين كارى كه ما بايد انجام دهيم،ايمان به خدا و رسول و جهاد با مال وجان است.در عوض چه چيز نصيب ما خواهد شد؟ «يغفر لكم ذنوبكم»
گناهان شما آمرزيده مىشود.در واقع معنايش اين است كه آنچه را كه قبلاكسب كردهايد و آن تجارتهايى كه قبلا كردهايد و آن زيانهايى كه از آنتجارتها بردهايد و آثار سوئى كه گناهان براى شما گذاشته است آن گناهانآمرزيده مىشود و آثار خطاهاى گذشته همه محو مىشود. «و يدخلكمجنات تجري من تحتها الانهار» و شما را به بهشتهايى وارد مىكند كه از زيردرختهاى آن بهشتها نهرها جارى مىشود. «و مساكن طيبة في جنات عدن» ونيز شما را به جايگاههايى بسيار پاكيزه در بهشتهاى ثبات و پايدارى كهديگر خالد و دائم است و زوالى در آنجا نيست وارد مىكند.
«ذلك الفوز العظيم» فوز عظيم آن است.معناى «ذلك الفوز العظيم»
با توجه به آيه بعد روشن مىشود.در منطق حق و حقيقت،فوز عظيم آناست،و لى شما اى انسانها اغلب نتيجه نزديك را مىخواهيد،نتيجهنزديك همان نتيجه در دنياست،مىخواهيد در دنيا هم به سعادتى نائلشويد،مىخواهيد آثار ايمانتان و آثار جهادتان در همين دنيا هم ظاهرشود;پيروزى بر دشمن و فتح و گشودن سرزمينها را مىخواهيد.
براى انسان چون در دنيا لذت و اثر اين چيزها را چشيده است،بهواسطه كوتاهى فكرش، جاذبه اينها بيشتر است.اينها جاذبه داشته باشدعيب ندارد،نقص در اين است كه آنها برايش كم جاذبه دارد.ولى قرآنمىفرمايد:حقيقت اين است كه فوز عظيم آن است،اما منحصر به آن نيست.اين ايمان و اين عمل كه ما پيشنهاد مىكنيم،اثرش فقط در دنياىديگر ظاهر نمىشود، بلكه سعادت دنيا را هم كه شما خيلى دوست داريددر بردارد.در آيه شريفه فوز را با«ذلك»به صورت بعيد ذكر كرده كه[مفيد]تفخيم است.فوز عظيم و بزرگ آن است;وقتى كه آنجا برويدمىفهميد كه اصلا دنيا در مقابل آن به حساب نمىآيد ولى در عين حال اينمطلب را هم بدانيد كه آن امر ديگرى كه مورد علاقه شماستيعنىپيروزى و گشودن سرزمينها و فاتح شدن و منصور شدن،آن هم هست. «واخرى تحبونها نصر من الله و فتح قريب» .گفتهاند در اينجا«نعمت»و يا«خصلت»در تقدير است:و يك خصلت ديگر و يك نعمت ديگر كه شمااز ته دل آن را بسيار دوست داريد و دلتان مىخواهد كه در پرتو ايمان وعمل به آن برسيد نصرت و فتح است كه آن هم براى شما هست.
پس خلاصه مطلب اين شد كه اين معامله را انجام دهيد تا هم آخرترا كه اين قدر عظيم و بزرگ است داشته باشيد و هم دنيا را كه مورد علاقهشماست.پس اين پيام پيامى است كه در آن واحد،هم سعادت دنياى شمارا تامين مىكند و هم سعادت آخرت شما را.
نظرات شما عزیزان: